loading...

گم شده در خیال

بازدید : 391
يکشنبه 3 خرداد 1399 زمان : 14:23

1. حقیقتا از وقتی خبر تعویق اومد شل کردم و دیگه مثل قبل نشد درس خوندنم :/ هی میخوام بگم بخاطر زبون روزه و حال نداشتنه، بعد یادم میفته دقیقا روز قبلش ۱۲ و ساعت و نیم درس خونده‌بودم و روزه هم بودم! ته زورم شده ده ساعت و نیم که کم کم یه ساعتش تو هپروتم :/ بعد میرم رتبه و رشته و فیلان رو تو کانون میبینم بعد میبینم که اگه حتی درس هم نخونم قبولم :/ ولی خا من رتبه ۳ رقمی‌حداقل میخوام ولی فعلا حوصله‌شو ندارم :/ حقیقتا دلم میخواد پانسیون باز بشه. درسته سختیای خودشو داشت و تحمل بچه‌ها و حرفاشون سخت بود ولی حداقلش اون گوشه پانسیون، اونجایی که من بودم و یاسمن و جودی و دو سه تا بچه تجربی که سرشون تو کار خودشون بود و گاهی حتی از دستشون میخندیدیم، آروم بود و یه دنیای کوچیک بود برامون. وقتایی که یه چیزی میخواستیم و با پیس پیس کردن یا انداختن پاک کن بهم میفهموندیم :)) یا وقتایی که روی فرش میشستیم درس میخوندیم :)) وقتایی که زنگ تفریح‌ها یا من سر یاسمن جیغ جیغ میکردم که بسه یا اون سر من جیغ جیغ میکردم و تهش به حل کردن سوالی که گیر کرده‌بود یا گیر کرده‌بودم ختم میشد :)) واقعا دیگه تو خونه تنها خوندن سخت شده -_-

آموزش کامل رول پلی( چگونگی بازی کردن و معرفی قوانین)
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 22
  • بازدید کننده امروز : 23
  • باردید دیروز : 31
  • بازدید کننده دیروز : 32
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 55
  • بازدید ماه : 315
  • بازدید سال : 1567
  • بازدید کلی : 16056
  • کدهای اختصاصی